نبرد در اروپا تعمیق مییابد
تحلیلی از اوضاع پیش رو
حامد محمدی
پس از تحریم انتخابات در اسپانیا و کشیده شدن مجدد موج اعتراضات ضد کاپیتالیستی به یونان و فرانسه، طبقه کارگر گامی تعیین کننده و سرنوشت ساز در جدال با سرمایه داری برداشت. اعتصابات کارگری یک عرصه مهم و تعیین کننده در این نبرد خواهد بود که کارگران اروپایی هم اینک آن را به ابزاری برای ایستادن در مقابل بورژوازی تبدیل کرده اند. به این مساله باز میگردم. پروسه تدريجى گسست کارگران و نسل جديد از هر آلترناتیو و مکانیسمی که به سرمایه داری تمکین خواهد کرد، آنهم در اروپایی که براى دهه هاى طولانى به "دموکراسی پارلمانی" بعنوان ابزار دخالت در سیاست تمکين کرده بود٬ قابل پیش بینی بود. به یک دلیل ساده : پذیرفتن هر درجه از بار بحران از منظر بورژوازی به مثابه تعميق بحران و به طبع آن ورشکستگی بيشتر بانکها و فروپاشی چارچوبهای متعارف برای انباشت سرمایه خواهد بود.
سرمایه داری برای نجات از مهلکهٔ تناقضات درونی اش در این دوره مجبور است تمام بار بحران اقتصادى سرمايه را به طبقه کارگر تحمیل کند. این بحران از منظر منافع سرمایه داری راه حل ديگرى ندارد. همينطور بورژوازى نميتواند بحران را زیادى کش دهد چرا که کل پروسهٔ انباشت سرمايه دچار اختلال جدى شده و طاقت مردم طاق ميشود. سرمایه داری که نتواند در دورهٔ ادعائى "رکود تورمى" تمام بار بحران را روى دوش طبقه کارگر بگذارد٬ نه فقط همواره بحران خواهد داشت بلکه بحرانش تشديد خواهد شد. این از منظر سرمایه داری. اما پذیرفتن بار بحران از منظر طبقه کارگر یعنی تشديد بیکاری و فقر و به زبان رایج کارگران در اروپا نداشتن امنیت اجتماعی- اقتصادی .
طبقه کارگر در جدال علیه کاپیتالیسم دو گام مهم و حیاتی برای گذار از چارچوب بسته و منحصر به پارلمان و دمکراسى برداشته است. نفی تمکین به چارچوبهای پارلمانی و قوانین بازار آزاد پیش شرطش تحریم احزاب، انتخابات٬ وارد شدن به سنتهاى عمل مستقيم شورائى و اتکا به اعتصابات کارگری بود. این دو عرصه، از بزرگترین دستاوردهای طبقه کارگر در این جدال خواهد بود تا بورژوازی لااقل هر طرح و لایحهای را برای تحمیل این بحران به هزینه طبقه کارگر بدون شکاف و پرداختن هزینه در پارلمان به پیش نبرد. برداشتن این دو گام از سمت کارگران و توده هاى انقلابى باعث آن شد تا بورژوازی شکننده تر از آغاز این موج اعتراضی در برابر طبقه کارگر صف ببندد و متقابلا سنت نقد دمکراسى و معرفى پارلمان نشين ها بعنوان دزدها٬ افق تازه اى را در مبارزه عليه سرمايه دارى گشوده است.
گام سوم بسیار تعیین کننده است. اين گام طرح آلترناتیو است. دو گامی که طبقه کارگر آن را طی کرد، مکانیسم محور بود. ابزار لازم و مفید برای این مبارزه را برای طبقه کارگر ترسیم کرد اما نقش عمل و پیروزی علیه کاپیتالیسم را گام سوم تعیین میکند. البته این بدان معنا نخواهد بود که پروسه فروپاشی سرمایه داری با این سرعت در حال پیش روی است. طبعا برای رسیدن به گام سوم، طبقه کارگر باید مبارزات خود را انکشاف دهد. اما سوال اینجاست: آیا طبقه کارگر در تقابل با کليت کاپیتالیسم به درست سوسیالیسم را انتخاب خواهد کرد؟ موانع پیش رو کدامند و کدام تبئین بورژوازی از سوسیالیسم و چه اقداماتى میتواند مانع سقوط کاپیتالیسم شود؟ این دو راهی چیست؟
بگذارید نگاهی به مصاحبه مارتین شولتز، رئیس ائتلاف پیشرو سوسیال- دمکرات پارلمان اروپا بیاندازیم. وی در این مصاحبه میگوید:
"باید ضوابط تازهای وضع کرد. ضوابطی که به طور مستقیم بر روند داد و ستد در بازارهای اروپایی نظارت کند... اروپا برای برون رفت از بحران نیاز به رشد اقتصادی دارد. همچنین باید بخشهای زیر بنائی اقتصاد را استحکام بخشید. فکر میکنم یکی از این راهها برای تقویت توان اقتصادی اروپا افزایش قدرت مالی شهروندان در این قاره است... در این بحران تک تک رهبران اروپایی مقصرند. لذا پیشنهاد من این است که مردم به رهبران احزاب سوسیالیست در انتخابات رای دهند ."
اولا علت بحران اقتصادی را نه تنها نباید در قوانین حاکم بر بازار آزاد و عدم نظارت دولت و اشتباه رهبران اروپایی ندید٬ بلکه باید علت بحران را در کارکردهای متناقض سرمايه و پروسه انباشت و توقف انباشت سرمايه جستجو کرد. ثانیا این نسخه فائق آمدن بر بحران نه تنها امکان پذیر نیست بلکه باید پیش فرض هر درجه از رشد اقتصادی در این وانفسای توقف انباشت سرمایه و گرایش نزولی نرخ سود٬ اگر هم امکان پذیر باشد٬ بر این گذاشت که تاوانش را طبقه کارگر بدهد. لذا "افزایش قدرت مالی شهروندان" را تنها میتوان یک عبارت تبلیغاتی و بی معنا استنباط کرد که بيشتر اسم رمز قدرتمندتر شدن سرمايه داران است. ثالثاً و از همه مهمتر برداشت و تلقی کارگران به ستوه آمده اروپایی از اثرت بحران اقتصادی و مشاهده ساده سياستهاى يکسان احزاب بورژوائى اعم از سوسياليستها و محافظه کارها و ليبرالها براى تهاجم به معيشت طبقه کارگر و بقاى وضع کنونى٬ در تعيين مسير سياسى و پاسخ به بحران اساسى است. انتخاب آتی در گام سوم انتخاب بین دو قطبی سرمايه دارى یا کمونیسم کارگریست . تعابير سرمايه دارانه و پارلمانتاريستى از سوسياليسم نقشى جز سوپاپ اطمينان بورژوازى راست نخواهند بود. سوسيال دمکراسى حتى راه ميانمدت سرمايه دارى براى ايندوره نيست.
گام سوم اما گامی است بی نهايت سرنوشت ساز. تاریخ مبارزات طبقاتی سرشار است از انقلابهای نافرجام و تعابیر وارونه و بورژوائى از آرمان سوسیالیستى کارگران. آنچه که برای ما در حال حاضر میتواند مسلم باشد، نفرت توده اى طبقه کارگر از عملکرد سرمايه دارى و تلاش براى تغيير است. در اين مسير بايد موانع يک مبارزه وسيع سوسياليستى و کمونيستى برطرف گردد. بايد احزاب آلترناتيو و جريانات توده اى کارگرى آلترناتيو و انقلابى ايجاد شوند. بايد روشهائى را پيش گرفت که کارگر و جنبش کمونيستى کارگرى اش در صدر آزاديخواهى و برابرى طلبى جامعه قرار گيرد. تنها در فقدان اين لوازم جنبش راديکال کارگرى کمونيستى است که طبقه کارگر به جناح هاى کمتر وحشى بورژوازى ناچارا رضايت ميدهد. امروز با توجه به وسيع شدن نقد دمکراسى بعنوان حکومت بورژواها٬ رو آورى به قدرت خيابانى و اعتصاب٬ و ايجاد سازمانهاى ابتکار عمل مستقيم توده اى حتى در کشورهاى اروپا٬ سوسيال دمکراسى و جريانات جناح چپ طبقه حاکم شانس زيادى ندارند. اتفاقا اگر اين جريانات ميخواهند خود را در صحنه سياسى نگهدارند بايد به چپ بچرخند.
امروز بايد هر چه بیشتر مبارزه با بحران و پيامدهاى آن بموازات دوری از مبارزات پارلمانی و اتکا به اعتصابات کارگری و تسخير ميدانها پيش برود. اين سنت پايه اجتماعى کمونيسم کارگرى را متشکل و يا تشکل اش را تسهيل ميکند. فقدان احزاب کمونیستى کارگری و ظاهر شدن کارگران بعنوان آلترناتيو دير يا زود به سوال اساسى تبديل ميشود. امروز اما در فقدان اين احزاب و سنتهاى کارگرى اش٬ راديکاليسم اجتماعى بيش از اينکه به سنت کمونیسم کارگری متکى باشد، به سنتهاى جهان دو قطبی پیش از نئولیبرلیسم اتکا دارد. اما نقد دمکراسى و ناسيوناليسم که در بسيارى از اعتراضات امروز موج ميزند٬ نقطه پرشهاى خوبى براى توده گير شدن راديکاليسم کمونيستى کارگرى است.
نبرد در اروپا تازه شروع شده است. بورژوازى در اولين قدمها دچار رعشه شده و نيروى پليس و سرکوب را ميداندار کرده است. گامهاى بعدى محکم تر٬ نبردهاى آتى عميق تر٬ و افق پيروزى بيش از هر زمان جهانى تر خواهد بود. براستى که جهان نيازمند تغيير راديکال و ريشه اى است. *